بدون ترديد ، تحقيق و دقت مورخان درباره زندگاني بزرگان در خور ستايش است ، ولي تا جائيكه بر غموض روح آنها روشني بريزد . پس جستجو و تفحص بايد گرد اموري دور زند كه در پرورش شخصيت و جهت سير معنوي آنها موثر باشد ، ورنه سياه كردن صفحاتي از نقل اقوال مختلفه ، راجع به سال تولد و ماه ، وفات وعده اولاد و سفرهاي بيحاصل و حتي پيدا كردن مممدوحين شاعري ، خبر ملال ثمري ندارد ، مگر اينكه فرض شود اين وقايع در تكوين معنويات او تاثيري داشته است . فعلا نوازش اميري يا قهر و غضب او در برانگيختن طبع شاعري كمك كرده باشد.
نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیهاش ابوبکر است. مورخان شرقی در کتابهایشان او را محمد بن زکریای رازی خواندهاند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نامهای رازس Rhazes=razes و رازی Al-Razi در کتابهای خود یاد کردهاند. به گفته ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ری متولد شده و دوران کودکی و نوجوانی و جوانیاش دراین شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود مینواخته و گاهی شعر میسرودهاست. بعدها به کار زرگری مشغول شد و پس از آن به کیمیاگری روی آورد، وی در سنین بالا علم طب را آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آنکه در این راه چشمش در اثر کار زیاد با مواد تند و تیزبو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد. . در کتابهای مورخان اسلامی آمدهاست که رازی طب را در بیمارستانبغداد آموختهاست، در آن زمان بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاهجندی شاپور بودهاست و رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آنجا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان معتضدی را برعهده گرفت. پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی به ری بازگشت و عهدهدار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، درباره علت نابینا شدن او روایتهای مختلفی وجود دارد، بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه میداند.