كمالالدين ابوالعطا محمود بن علي بن محمود مرشدي كرماني، عارف بزرگ و شاعر استاد ايران در قرن هشتم هجري است.
خواجو در پايان مثنوي گل و نوروز، ولادت خود را در بيستم ماه ذوالحجة سال 689 هجري قمري ذكر كرده است. او كه از بزرگزادگان كرمان بود، دوران كودكي را در همان جا گذراند و بعدها به سفرهاي طولاني خود به حجاز و شام و بيتالمقدس و عراق عجم و عراق عرب و مصر و فارس و بعضي از بنادر خليج فارس پرداخت و در اين سفرها توشهها از دانش و تحقيق اندوخت. در پايان سفرهاي حجاز و شام و عراق عرب چند گاهي در بغداد باقي ماند و در سال 732 مثنوي « هماي و همايون» را به نام سلطان ابوسعيد و وزيرش غياثالدين به انجام رسانيد. چون در سال 736 به ايران مراجعت كرد سلطان ابوسعيد درگذشته بود و خواجو كه « سلطانية» بيسلطان را لايق اقامت نميدانست راه اصفهان در پيش گرفت و پس از چندي اقامت از آنجا به كرمان و فارس در پناه خاندان اينجو رفت و عليالخصوص در دور سلطنت شاه شيخ ابواسحاق در ظل عنايت او به رفاه گذرانيد، در حالي كه رقيب او امير مبارزالدين را نيز مدح ميگفت، و بر همين منوال زيست تا در سال 750 هجري قمري بدرود حيات گفت. گور او در تنگ الله اكبر شيراز، نزديك دروازة قرآن واقع است.
حسان العجم خاقاني شرواني نخست حقايقي تخلص مي كرد. پدرش درودگر و مادرش كنيزكي رومي بود كه اسلام آورد . عمش كافي الدين عمر بن عثمان مردي طبيب و فيلسوف بود و خاقاني از وي و پسرش و حيدالدين عثمان علوم ادبي و حكمي را فرا گرفت و چندي هم در خدمت ابوالعلاء گنجوي شاعر تلمذ كرد و دختر وي را بزني خواست و بياري استاد بخدمت خاقان اكبر فخرالدين منوچهر شروانشاه در آمد و لقب خاقاني گرفت و بعد از آن پادشاه در خدمت پسرش خاقان كبير اخستان بود. دوبار سفر حج كرد و يكبار در حدود سال 569 هجري ( = 1173 ميلادي ) بحبس افتاد. در 571 هجري (= 175ميلادي )فرزندش بدرود حيات گفت و بعد از آن مصائب ديگر بر اوروي نمود چندانكه ميل بعزلت كرد و در اواخر عمردر تبريز بسر برد و در همان شعر بسال 595 هجري (=1198 ميلادي )در گذشت و در مقبره الشعراي محله سرخاب مدفون شد. وي غير از ديوان بزرگي از قصائد و مقطعات و غزلها و ترانها ، يك مصنوي بنام تحفه العراقين دارد كه در باز گشت از سفر اول حج ببحرهزج مسدس اخرب مقبوض محذوف يا (مقصور ) ساخت.