گروهى از كارشناسان عقيده دارند مرتضى حاجى در چهارسال گذشته نه تنها آن طور كه شايسته شعارهاى انتخاباتى خرداد ۷۶ بود عمل نكرد بلكه در دوران وزارت او، رونق خاصى نيز در فرآيند تعليم و تربيت كشور صورت نگرفت.
اگر بر نظريات اين كارشناسان صحه بگذاريم و كمى ها و كاستى هاى فراوان ذكر شده از سوى آنها را بر فعاليتهاى بخش آموزش و پرورش طى چهار سال گذشته وارد بدانيم ولى باز هم اجراى سياست تلفيق و پرداختن به مسائل پرورشى در ساير بخشهاى آموزش وپرورش را مى توانيم مهمترين، شجاعانه ترين و كارشناسى ترين اقدام مرتضى حاجى ذكر كنيم چرا كه تفكيك دو بخش «پرورش» و «آموزش» در آموزش وپرورش هيچ يك از كشورهاى جهان وجود ندارد و از نظر علمى يك كار «خطا» به شمار مى رود. چون هدف نهايى از تعليم و تربيت، «پرورش» است و پرورش در دل بسيارى از فعاليت هاى آموزشى نهفته است. با اجراى سياست تلفيق به جاى اين كه تنها يك نفر متولى امور «پرورشى» باشد اين مسؤوليت از يك دايره محدود به ساير دست اندركاران فرآيند ياددهى و يادگيرى واگذار شد.
مصاحبه با مرتضى حاجى يك ساعت به طول انجاميد. زمانى كه هر چند كوتاه بود و بسيارى از پرسش هاى ما مجال طرح پيدا نكرد اما فرصت مناسبى بود براى نقد عملكرد گسترده ترين وزارتخانه دولت.
مرتضى حاجى اصلاحات تشكيلاتى آموزش و پرورش را يكى از مهمترين اقدامات صورت گرفته در دولت خاتمى عنوان مى كند كه البته در قالب تجميع ادارات كل آموزش وپرورش در استان ها وسازمانهاى آموزش وپرورش صورت گرفته است.
آقاى معتمدى، لطفاً در ابتدا از تاريخچه تدوين و تاليفكتاب هاى درسى در ايران بگوييد.
براى بررسى تاريخچه كتاب هاى درسى بايد از دارالفنون آغازكرد. دارالفنون به همت ميرزا تقى خان اميركبير در سال ۱۲۶۸ ه.ق (۱۲۳۰ ه.ش) آغاز بهكار كرد كه هدفش آموزش علوم و فنون جديد از جمله فنون نظامى، پزشكى و مهندسى بهجوانان بود تا بتوانند بهداشت و صنعت ما را اداره كنند. به همين دليل به دستوراميركبير تعدادى از معلمان خارجى به ايران دعوت شدند.
از آن جا كه قرار بر اين بود كه مسائل فرهنگى تحت تاثير مسائلسياسى نباشد و چون انگليس و فرانسه و روسيه در ايران اعمال نفوذ مى كردند، تصميمگرفتند از معلمان اتريشى دعوت به عمل آورند. حدود هفت نفر معلم به ايران آمدند كهبه استادان نمساوى معروف شدند (در آن زمان اتريش به نمسه معروف بود).
البته هنگام افتتاح دارالفنون ۱۳ روز از درگذشت اميركبير مى گذشت. اميدواريم كه از اين پس پاداش افراد خدمتگزار جامعه اين گونه نباشد. استادانى كه بهايران آمده بودند زبان فارسى نمى دانستند، دانش آموزان هم با زبان خارجى آشنايىنداشتند، زيرا دانش آموزان اغلب از شاهزادگانى بودند كه با آموزش معلمان سرخانهخواندن و نوشتن را آموخته بودند. معلمان ايرانى هم نه آشنايى چندانى با زبان خارجىداشتند و نه علوم جديد را به خوبى مى دانستند. طبق قرارداد، هر معلم مى بايست هرسال حداقل يك جلد كتاب بنويسد و در چاپخانه اى كه در خود دارالفنون تاسيس شده بود،به چاپ برساند.