چگونگي توصيف تاريخ و پيشينة برنامهريزي، به آنچه كه از برنامهريزي برداشت ميكنيم ارتباط دارد. از اين به بعد در رابطه با جزئيات بيشتري از تعريف برنامهريزي بحث خواهيم كرد. امّا در قالب ديدگاه و دورنماي نظر ما تعريف برنامهريزي قابل مقايسه نميباشد.
(اندازة) ميزان چنين تعريفهائي داراي وسعتي از گستردگي به اندازة يك جهان تا كوچكي يك فعاليت محدود ميباشد، اين ديدگاههاي متفاوت، تصورات بسيار متفاوتي از تاريخ و چگونگي گسترش برنامهريزي تا به امروز را ايجاد ميكنند.
-) برنامهريزي (عمومي): پيشينه :
در يك نگاه گسترده، برنامهريزي بعنوان يك «دورانديشي ساده متداول» تعريف شده است. شامل تكامل و تكوين نيروهاي دروني، پيشبيني اشكال زندگي بيولوژيكي و حيوانات و سنجش فعاليتهاي انسان ميباشد. در اين راه، ما همانند آنچه ملوين برنچ (Melvin Branch) گفته است. ميتوانيم پيشينه برنامهريزي را دخول به پيشرفت انقلابي اشكال بسيار پيچيده زندگي از حالت ساده آن بناميم. او چنين «در برنامهريزي درون زا» را با بيان موارد محيطي پيچيدهاي همچون توليد مثل «پرنده آفريقاي شرقي» the east African weaverbird كه بستگي به زمان تخمگذاري حشرات در زير لانهاش دارد نشان ميدهد.
تاريخ عبارتست از ايجاد و پرورش استعداد ، قوه تجزيه و تحليل تحولات گذشته و اين موضوع انقلاب يا يك حركت اجتماعيخيزش سياسي ، بروز جنگ ، پيروزي يا شكست نظامي، تهاجم و بحران ، سقوط يك سلسله و به قدرت رسيدن حكومت و نظامي ديگر چه تأثيري به اقتصاد و پارامترهاي اقتصادي داشته اند.
عوامل سياسي ، اجتماعي فكري ، فرهنگي و ديني در به وجود آوردن آن تحول چگونه نقش آفريده اند و چه تأثيري داشته اند و در يك كلام تاريخ به هيچ روي آنگونه كه در نظام آموزشي ما رايج است. صرفاً حفظ مشتي عدد در قالب سال وقوع نيست بلكه شناخت گذشته و آشنا يي با تحولاتي بوده كه رهبران ما تجربه كرده و ااز آن به راهكارهاي درست در جهت بازسازي بهتر آينده مي پردازند.
نويسنده دكتر صادق زيبا كلام در كتاب سنت و مدرنيته سعي در ريشه يابي ، علل ناكامي اصلاحات و نوسازي سياسي در ايران عصر قاجار نموده و همانطور كه نويسنده محترم اشاره دارد، ايران در عصر قاجار جامعه اي صامت ، ثابت و بدون تغيير و تحول نبوده بلكه تحولات قابل توجه اي اتفاق افتاده كه از جمله مهمترين آن فكر تغيير و انديشه اصلاحات بوده ، كه بحث تجزيه و تحليل و كالبد شكافي اين تلاش هاست ايران در عصر قاجار يك جامعه زنده و در حال تغيير بوده و كمتر مقطعي از تاريخ ايران شاهد چنين سرعتي در دگرگوني از بسياري جهات بوده است.
حال اگر اصلاحات نتوانست موفق بشود بواسطه خيانت ، توطئه ، كارشكني، تحريف ، نفاق عناصر سر پرده ، خائن، غرب زده ، روشنفكر و فراماسون نبود بلكه جريان نوگرائي و اصلاح طلبي از قدرت لازم برخوردار نبوده.