«از اول نهضت اسلامى ما شاهد اشخاصى كه به اين وضع بوده اند، راحت را به هر چيزى مقدم مىداشتهاند، تكليف را اين مىدانستند كه نمازى بخوانند و روزهاى بگيرند و بنشينند در منزلشان ذكرى بگويند و فكرى بكنند. اين يك راهى بود كه يك دستهاى از مردم داشتند كه تمام آمال آنها اين بود كه آدم اينجا اين چند روزى كه هست، خوب استراحتبكند، بنشيند در خانهاش عبادت بكند. اسلام را خلاصه كرده بودند در عبادات مثلا نماز و روزه و امثال اينها، براى اسلام هم غير از اين، خيلى، نه اطلاعات صحيح داشتند و نه ارزشى قائل بودند. . . يك دسته اينطور بودند كه حضرت امير سلاماللهعليه از اينها تعبير مىكند كه اينها همشان علفشان است مثل حيواناتى كه همشان اين است كه شكمش سير بشود، شهواتش را بر همهچيز مقدم مىدارد، نماز هم مىخواند و روزه هم مىگيرد و عبادات شرعى را هم بجا مىآورد لكن اينطور است وضع تفكر كه انسان نبايد خودش را در معرض يك چيزى قرار بدهد. . . آنهايى كه اسلام را خلاصه مىكنند در اينكه بخورند و بخوابند و يك نمازى بخوانند و روزهاى بگيرند و در گرفتارى ملت، در گرفتارى اين جامعه دخالت نكنند به حسب روايت رسول اكرم اينهامسلم نيستند.»
چنانچه تشكیل حكومت اسلامی، برای سرپرستی و اداره شؤون مسلمانان به حكم ضرورت لازم آید، قهرا نظام و تشكیلاتی باید باشد كه بر تعیین حاكم، شرایط، صلاحیتها، اختیارات و اوصاف او نظارت داشته باشد و در چگونگی صدور صلاحیتها و رابطه حاكم بر مردم ضوابطی باشد وگرنه هرج و مرج جای نظم و انضباط را میگیرد و این بر خلاف اصول اسلام و منطق است. این نوشتار بر آن است تا حكومت اسلامی رسول الله صلی الله علیه و آله را كه پس از هجرت در مدینه ایجاد كردند، مورد شناسایی قرار دهد و در نگرشی دقیق، سازمان اداری آن را تشریح كند