به حاشيه رفتن دين و نگاه ابزاري به اخلاق پيامدي جز افزايش جرم و جنايت ندارد
شايد نظريه پردازان غربي و تئوريسينهاي ليبراليس گمان نميبردند که ايدئولوژي آنها نيز مانند مارکسيسم به اين زودي موزه اي و کتابخانهاي شود. ايدئولوژي جهان سرماي هداري گمان ميکرد که با استواري بر پايههاي اومانيسم، سکولاريسم و مدرنيسم ميتواند سلطنت بيگزند و پايداري بر جوامع بشري پيدا کند. اما اين خامانديشي بر اثر غفلت از شناخت درست در مورد انسان، آفرينش، و خدا بوجود آمد و به جرأت ميتوان مدعي شد که اگر نوزايي معاصر در جهان اسلام نبود، ميرفت که جهان را در ورطة هلاکت و نابودي افکند
زندگی در جوامع غربی و جامعهی ما و نیز روش فعالیتهای علمی در شرق و غرب تفاوتهای اساسی دارد. در شرق زندگی جلوهی گروهی بیشتر دارد و افراد به هم نزدیک و دارای جوشش زیادتری هستند در حالی که در زمینهی فعالیتهای علمی اغلب تک رو میباشند، بدین نظر پیشرفتی اساسی و ریشهدار در کار و تلاش آنها به چشم نمیخورد. حداقل در حیطهی مطالعاتی خود که رشتهی حقوق میباشد این امر به وضوح به چشم میخورد که مولفان در تالیفات خود به تخریب طرف مقابل با موضوعات مشابه مبادرت میکنند یا حتی به شیوهی احترام گونهای نظر اساتید خود را رد میکنند و تنها قابل به نظرات شخصی خود هستند حتی گاهی مواقع خلاف جهت آب حرکت میکنند بر عکس نویسندگان غربی اغلب به شیوهی گروهی سعی در کمک به اعتلای دکترین حقوقی عمل میکنند مثلا در حقوق جزای فرانسه میتوان از استفانی ولواسور نام برد.