از ديدگاه اقتصادي، گروهي از كارشناسان و جامعه شناسان معتقدندكه مهاجرت در حقيقت پاسخي است كه به تأخير روي داده در فرآيند توسعه كشورها دادهمي شود، زيرا اگر افراد زندگي مطمئني در كشور خود داشته باشند، به سرزمين و كشورخود وابسته خواهند ماند و در همان محل زندگي خويش را تشكيل و ادامه خواهند داد. ولياگر اميدي به اصلاح و بهبود شرايط زندگي خويش نداشته باشند، انگيزه كافي برايمهاجرت با هدف دستيابي به زندگي بهتر را خواهند داشت. هر اندازه دستمزدها وفرصت هاي شغلي بين كشورها يكسان نباشد، گرايش عمومي به مهاجرت افزايش خواهد يافت. مهاجرت را مي توان راه حلي دانست كه فرد يا خانواده براي گريز از شرايط نامطلوب زندگي مي يابد
تحليل تاريخي فرايند مهاجرت نشان مي دهد كه بين مهاجرت و توسعهدر زمينه هاي گوناگون ارتباط وجود دارد. شكاف بين سطح زندگي افراد همواره عامل وانگيزه اصلي در پديد آمدن جريانهاي مهاجرت نيست وانگهي هميشه اين گروههاي آسيب پذيرجامعه نيستند كه مهاجرت مي كنند. در قرن ۱۹ مهاجرتهايي كه بين قاره ها صورت مي گرفتدر كشورهايي آغاز شد كه انقلاب صنعتي در آنها پديد آمد نه در كشورهاي فقير اروپا. در دهه ۶۰ نيز مهاجرت هاي اروپايي نخست گريبانگير مناطق توسعه يافته تر نظيرايتاليا، اسپانيا و يونان شد.
با توجه به نقش مهاجرت(Emigration) به عنوان عاملي مؤثر در جهت افزايش يا كاهش جمعيت هر كشور ,هدف پروژه ي فوق ارتباط بين ميزان سن افراد مختلف(مرد و زن)و ميزان مهاجرت مي باشد.
در اين پروژه كه جامعه ي آماري 112 نفر از افراد با سنين مختلف مي باشد,
نوع متغير كمي است و روش جمع آوري داده ها از طريق داده هاي از پيش تهيه شده است