روانشناسان تبهكاري را به مسائل شخصيتي و مسئله سازهگاري يا عدم سازگاري فرد با هنجارهاي اجتماعي منسوب مي كنند. پيروان روانشناسي مكتب فرويد بر اين بار بودند كه روان بطور اعم بر شخصيت بطور اخص داراي دو جنبه نا خداگاه و خود آگاه است . تجربه هاي كودكي بويژه ارتباط كودك با مادر نقش اساسي در روشد شخصيت فرد ايفا، ميكند طبق اين ديدگاه رفتار جنايي در دروان انسان جاي دارد و چنين رفتاري بيماري و ناسازهگاري ايجاد مي كند ، فرويد روانشناس : مجرم را فردي ميبيند كه خود ناقص و معيوب دارد . طبق نظر او خود از سه جنبه نهاد ، من ، فرامن تشكيل شده است : نهاد: شامل تمايلات و احساسات ناخداگاه است فرامن: وجدان و خواسته هاي مورد پسند جامعه است كه در اثر آموزش و تربيت در فرد بوجود مي آيد